زبان یکی از اجزاى بسیار مهم و حیاتی زندگى، تفکرات و رفتارهاى انسانهاست. انسانها هر چقدر هم به زبان دیگری غیر از زبان مادری خود مسلط باشند، زبان مهم و حیاتی براى بیان احساسات یا درکشان، همان زبانى است که براى اولین بار به وسیله آن سخن گفته و ارتباط برقرارکرده اند. مفاهیمی چون عواطف و احساسات، اندیشه ها و ارزشها میتوانند به بهترین شکل، توسط زبان مادری هر فرد منتقل شوند و در برخی موارد، زبان مادری تنها ابزار موجود برای انتقال مفاهیم ذکر شده می باشد.
وقتی از حفظ، توسعه و تقویت فرهنگ یک جامعه سخن به میان می آید، این زبان است که گذشته و حال آن جامعه را به هم پیوند می دهد. تجربه کشورهایی که در زبانشان تغییر الفبا انجام دادهاند گویاست که با مشکلات بسیاری در انتقال تجربیات و دست آوردهای علمی مواجه بوده اند. حال اگر زبانی از بین برود، اگر زبانی از جامعه انسانى حذف شود، ابعاد فاجعه ای که رخ خواهد داد چقدر می تواند غم انگیز باشد. زبانها روح بشریت و میراث معنوی بشریت هستند، زبانها طی هزاران سال زاده می شوند و تکامل می یابند و زبان ملی هویت یک انسان را شکل می دهد و حامل فرهنگ انسانها به آینده است.
همانطور که تنوع زبانی، تنوع فرهنگ و تنوع رنگ پوست انسانها امری طبیعی است درک این تنوع و به رسمیت شناختن و البته ارج نهادن به این تفاوتها نیز به عنوان ویژگی و جزئی از موجودیت انسانها امری بدیهی است که متاسفانه در کشورهائی که سیاست یکسان سازی زبانی پیش گرفته می شود این بدیهیات از پنجره تهدید امنیت و سلطه زبان حاکم نگریسته می شود.
در این شرایط زبانهای ملی اتنیکها توسط زبان اتنیک حاکم مورد تهدید قرار می گیرد. در کشورهائی که هژمونی زبانی برقرار است، زبان گروه مسلط در جایگاه بالاتری قرار گرفته، در کلیه حوزه های اجتماعی، اداری، سازمانی و سیاسی حاکم می شود. این زبان، زبان کتابها، مدارس، دانشگاهها می شود و همه اسناد، روزنامه ها، موسیقی، فیلمها و غیره به این زبان نوشته و ساخته می شوند.
در این شرایط به زبان حاکم که زبان رسمی دولت است به عنوان یکی از ارزشهای والای انسانی نگریسته شده و حتی به آن وجهه قِداست بخشیده می شود و حفظ تمامیت ارضی کشور و حتی پیشرفت کشور به جایگاه زبان رسمی که از آن به عنوان تنها زبان ملی و هویت کشور یاد می شود، پیوند داده می شود. چنین نگرشی، تایید کننده نابرابریهای اجتماعی و ساختاری در جامعه است.
پروفسور جنوا اسپیترمن (geneva smitherman)، زبانشناس، محقق، متخصص سیاستهای زبانی و استاد دانشگاه میشگان که پروژه های زیادی برای حفظ زبان مادری در کشورهای مختلف آفریقایی انجام داده است در گفتگوئی که با اصغر زارع کهنموئی داشته ضمن شرح اهمیت آموزش و تحصیل به زبان مادری، از سیاستهای زبانی که منجر به یکسان سازی زبانی می شوند، انتقاد کرده و می گوید: «اگر شما آموزش و ترویج یک زبان را قدغن و غیرقانونی کنید، در نهایت، آن زبان را حذف می کنید و با از بین بردن آن زبان، فرهنگ آن گروه زبانی را نیز نابود می کنید و در نهایت، خود آن مردم را حذف و از بین می برید. ممکن است که آنها بصورت فیزیکی از بین نروند اما آنها دیگر خودشان نیستند بلکه تبدیل به دیگرانی شده اند که به زبان و فرهنگ دیگری تعلق دارند. آنها دیگر موجودیت ندارند.»
یکی از ابتدائی ترین حقوق هر انسان صحبت کردن، خواندن و نوشتن به زبان خودش است. اگر این حق اولیه محدود یا ممنوع شود، ضربه روحی بزرگی به انسان وارد می آید. انسانی که در معرض این نوع محدودیت یا ممنوعیت قرار گیرد از لحاظ ذهنی، روانی و شخصیتی همیشه دچار مشکل می شود. رابطه فکر کردن و صحبت کردن و خواندن و نوشتن آسیب می بیند. فکر و اندیشه انسان به هر زبانی باشد به صورت کلمه از زبان بیرون می آید و وقتی استفاده از زبان مادری در برخی اماکن یا ادارات و یا مناطق محدود می شود انرژی و پتانسیل بیشتری صرف می شود چون بین ذهن و زبان یا نوشته ترجمه جریان می یابد.
سخن پایانی در این رابطه جمله ای از نلسون ماندلا می باشد: «اگر با یک انسان به زبانی که آن را می فهمد سخن بگویید، سخن شما به مغزش راه خواهد یافت. اما اگر با انسانی به زبان مادریش سخن بگویید، آن سخن به قلب او نفوذ خواهد کرد.»