یکشنبه , ۱۳ آبان ۱۴۰۳

گزارش جمعیت دفاع از حقوق بشر آذربایجان (ارک) به پنجاهمین نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد

تأثیر اعمال تبعیض آمیز و نژادپرستی در ایران بر ملل غیرفارس؛  با تمرکز  بر آذربایجانی‌ها

این یادداشت کوتاه، جنبه‌هایی از تأثیرات اعمال تبعیض‌آمیز مقامات ایرانی بر ملت‌های غیرفارس را با تمرکز بر استان‌های آذربایجان واقع در شمال غرب ایران، ارائه می‌کند. این سند توسط ArcDH، مشاور ویژه سازمان ملل متحد (ECOSOC) تهیه و به پنجاهمین نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد (UN-HRC) ارائه شده است. این یادداشت، بر گزارش‌های افشاگرانه قبلی ما به سازمان ملل متحد در خصوص اقدامات طردکننده سیاست‌گذاران ایرانی را برای طیفی از موضوعات حقوق بشر و اجتماعی مبتنی است.

آذربایجانی‌ها به‌عنوان یک ملت در ایران، در هر فرصتی آرزوهای خود را برای آینده‌ای بهتر، عادلانه‌تر و پایدار نشان می‌دهند و مصمم هستند از راه‌های مسالمت‌آمیز به آن دست یابند. با این وجود، ایران کشوری است که در تمرکز بر یک ‌فرهنگ و یک نژاد و همچنین بیگانه‌هراسی علیه «دیگران» پیشتاز است. در شرایطی که آذربایجانی‌ها در سرزمین مادری خود در ایران به عنوان «دیگران» تلقی می شوند، سیاست های به شدت قطبی و تبعیض آمیز ایران تنها با تفکر انتقادی، رعایت «کامل» حقوق بشر و اصول توسعه پایدار قابل اصلاح است. با این حال، دولت ایران از هویت آذربایجانی هراس دارد، از تفکر انتقادی می ترسد، با حقوق بشر مشکل دارد و حتی به اصول اساسی خود نیز بدگمان است و از توسعه پایدار دوری می‌گزیند.

حقوق بشر: به معنای واقعی کلمه، هر ساله حق آزادی حدود ۵۰۰ فعال آذربایجانی توسط مقامات ایرانی با دستگیری، بازداشت، محکومیت و یا زندانی شدن به بهانه‌های واهی تضعیف می شود! مقامات ایرانی در زندان‌های آذربایجان، بخش مختص زندانیان و فعالان سیاسی را کلاً حذف کرده‌اند. این اتفاق در جریان اعتراضات علیه افزایش قیمت بنزین در زمستان ۱۳۹۸ روی داد. زندانیان عقیدتی آذربایجان در میان مجرمان خطرناک و معتادان نگهداری می شوند. در خصوص اقدامات خودسرانه می‌توان به حبس‌های طولانی‌مدت، با هدف تضعیف روحیه فعالان با انگیزه، اشاره نمود.

دو مورد از زندانیان سیاسی آذربایجان عبارتند از:

  1. آقای روزبه پیری به صورت خودسرانه زندانی شده، در حالی که از بیماری صعب العلاج کرون روده ای رنج می برد و هرگونه بی نظمی در مصرف دارو باعث درد شدید روده و خونریزی می شود.
  2. پروفسور احمدرضا جلالی، آذربایجانی-سوئدی، مدرس دانشگاه، به اتهام جاسوسی برای اسرائیل محکوم به اعدام است، اما او همه اتهامات را رد می کند.

هجمه‌ها به زبان ترکی آذربایجانی: مقامات ایرانی با محروم کردن حدود ۳۰ تا ۳۵ میلیون آذربایجانی از حق آموزش به زبان مادری خود، قوانین خود را زیر پا می گذارند. آذربایجانی‌ها حتی برای درج اسامی تورکی آذربایجانی مورد نظر خود در شناسنامه فرزندانشان نیز مبارزه کنند. برخی از بهانه‌های هجمه به آذربایجان عبارتند از:

  1. دولت ایران برای ورود به مدارس ابتدایی آزمون بسندگی فارسی را ابداع کرده است، به این ترتیب اگر کودک نتواند فارسی صحبت کند، در دسته کودکان استثنائی قرار می گیرد و در مدارس ابتدایی پذیرفته نمی‌شود.
  2. زبان فارسی از طریق یک شورای هماهنگی با حداقل چهار نهاد دارای قدرت سرکوب از جمله نیروی انتظامی پشتیبانی می شود. این امر به منزله سلطه بی‌چون و چرای فارسی بر زبان مادری ملل «دیگر» در ایران است. در مواقع لزوم، این ملل «دیگر» مجبور می‌شوند که استفاده از زبان‌های خود را کنار بگذارند و اجباراً از فارسی استفاده کنند.

حق تحصیل: دو موضوع اساسی مورد اشاره قرار می گیرد:

  1. مقامات ایرانی حق آموزش به زبان مادری را به مثابه یک خطر امنیتی برای ایران تلقی کرده‌اند. این امر باور نکردنی است و برخلاف عقل و تفکر علمی جهانی است. تا به امروز هیچ کلاسی وجود نداشته که در آن زبان ترکی آذربایجانی در مدارس تدریس شود. با این حال، مقامات ایرانی از پاسخ به سوال گزارشگر ویژه در این مورد طفره رفتند و اعلام کردند که “زبان آذری” در دانشگاه تبریز تدریس می شود. سوال اصلی این است که چگونه یک کودک ۷ ساله با تحصیل به زبان مادری خود امنیت یک کشور را تهدید می کند؟
  2. آذربایجانی‌ها از حق تحصیل رایگان نیز محروم هستند در حالی که اصل ۳۰ قانون اساسی ایران برخورداری از تحصیل رایگان را تضمین می کند. سیستم آموزشی در استان های آذربایجان اغلب، از جهات مختلف، زیر استاندارد است. هزینه تحصیل در مدارس دولتی از والدین دریافت می شود. منابع مربوط به تعمیر و نگهداری مدارس کاهش می یابد. کاغذ و کتاب با کمبود مواجه است. دسترسی به اتصالات آنلاین در بسیاری از مدارس فراهم نمی‌شود…

تأثیرات مضاعف بر زنان: زنان آذربایجانی در معرض تأثیرات مضاعف زن‌ستیزی و خشونت علیه زنان قرار دارند:

  1. به طور کلی، رویکرد غیرقابل قبول زن‌ستیزانه مقامات جمهوری اسلامی ایران بر همگان آشکار است. طبق تعریف، زنان آذربایجانی از انواع بی‌عدالتی‌ها رنج می برند.
  2. بیکاری در استان های آذربایجان شدیدتر است و برای زنان آذربایجانی بیشتر است. بدون اشتغال، زنان آذربایجانی به افراد خانه نشین و وابسته تقلیل می یابند و محکوم به تحمل همه بی عدالتی های بعدی هستند.

حق کار: مقامات ایرانی به معنای واقعی کلمه آهن رباهای اشتغال را از تبریز، ارومیه، اردبیل و زنگان به استان های مرکزی سوق داده‌اند. صنایع سنگین گذشته را با فروش ارزان‌قیمت آنها خصوصی‌سازی کردند، به نحوی که برای مالکان جدید تعطیل کردن کسب و کار و تبدیل آنها به مشاغل غیر استخدامی سودآوری بیشتری داشت. نسل جدید جوانان آذربایجانی امید چندانی به اشتغال ندارند مگر اینکه با ترک دیار در جستجوی کار به استان های مرکزی سرازیر شوند.

تخریب آمرانه محیط زیست: محیط زیست استان‌های آذربایجان ظاهراً توسط مقامات ناتوان ایرانی در معرض تخریب سریع قرار گرفته است. با این حال، این موضوع فراتر از سوءمدیریت است، زیرا مقامات ایرانی این اقدامات نادرست را عامدانه پیش می برند. آنها اجازه برداشت‌های بی رویه از سفره های زیرزمینی، که اکنون در حال ته کشیدن است، را دادند. بحران آب هم اکنون در بخش های جنوبی امتداد رودخانه آراز در استان‌های آذربایجان غربی و شرقی و اردبیل و همچنین در استان های زنگان و همدان و در کنار رودخانه قزل اوزن شکل حاد به خود گرفته است. سفره های زیرزمینی تخلیه شده به معنای وقوع پدیده فرونشست در دشت‌ها است و این به معنای کاهش شدید بهره‌وری کشاورزی و آسیب به زیرساخت ها و سیستم های حمل و نقل است.

استخراج معادن: مقامات ایرانی که شدیداً با مشکل نقدینگی مواجه هستند به معدنچیان، اغلب خارجی، اجازه می دهند تا معادن آذربایجان را غارت کرده و آسیب های زیست محیطی شدیدی را موجب شوند. جای تعجب دارد که مقامات ایرانی حتی تمایل به استخدام نیروی کار غیر بومی دارند. معادن آذربایجان سرشار از طلا، مس و سایر فلزات گرانبها و سنگ معدن هستند و اکنون نفت نیز به این معادن اضافه می شود. ناکارآمدی قوانین ایران در وضع مقررات مربوطه موجب شده معدنچیان خارجی که در جستجوی طلا به این مناطق سرازیر شده‌اند با «طلا»های بادآورده مواجه شوند.

تامین انرژی الکتریکی: ایران با مشکل تأمین برق مواجه است. با این وجود، این کشور قربانی استخراج بیت کوین است، فرآیندی که تشنه انرژی الکتریکی است. به دلیل فقدان مقررات در ایران، عرضه برق اغلب به ماینرها و نه خانوارها اختصاص می یابد. در شرایط آب و هوایی نامساعد، خانوارها به منابع برق نیاز دارند، اما از قطعی‌های مزمن رنج می برند. آذربایجانی‌ها مجبور به تحمل اینگونه قطعی‌های مکرر برق شده‌اند.

روی دیگر سکه این است که دولت ایران از ارتقای نیروگاه‌های شهرهای آذربایجان خودداری می‌کند و به همین دلیل این نیروگاه‌ها بیشتر از نفت خام استفاده می کنند و هوا را آلوده می‌نمایند. آلودگی هوا در بیشتر شهرها رایج بود، اما دولت ایران که در استان های مرکزی نیروگاه ها را ارتقا داده از انجام این کار در شهرهای آذربایجان خودداری نمود. تعداد روزهای تعطیلی مدارس به دلیل شرایط بسیار بد هوا معیاری برای سنجش آلودگی هوا است اما دولت آمار مناسبی در این زمینه ارائه نمی کند.

فقر اقتصادی و اجتماعی: وضعیت تحمیل شده توسط مقامات ایرانی به استان‌های آذربایجان به طور خلاصه به شرح زیر است:

• دیگر مشوق‌های استخدامی وجود ندارد

• مالیات نسبتاً بالا

• محو محیط زیست پایدار و آلودگی آب و هوا

• اختلال در تامین برق…

بنابراین، آذربایجانی ها متاع ناچیزی برای آینده دارند. این در شرایطی است که آذربایجانی‌ها برای آینده‌ای بهتر پیشگام بوده‌اند و هنوز هم اینگونه‌اند. آذربایجانی ها اکنون گواه زنده اعمال تبعیض آمیز و نژادپرستانه مقامات ایرانی هستند.

حاشیه نشینی: فقرا در استان های آذربایجان به طرق مختلف به حاشیه رانده می شوند. جوانان آذربایجان در خطر اعتیاد هستند. دختران جوان در برابر فحشا محافظت نمی شوند و در چنین شرایطی حکومت ایران، ازدواج کودکان را به پناهگاهی امن برای فقرا تبدیل می کند! در عین حال، جمعیت آذربایجان در ایران به طور کلی قربانی اعمال تبعیض آمیز است. استخدام های رسمی صراحتاً در موارد داشتن لهجه ترکی قائل به تبعیض هستند! حتی ورزش نیز بستری برای نژادپرستی علیه آذربایجانی ها است.

دریاچه ارومیه: جهان از بحران دریاچه ارومیه چیزهایی می داند، بدون اینکه بداند:

• فاجعه توسط مقامات ایرانی به صورت عامدانه رقم خورده‌است

• جمعیت در معرض خطر، آذربایجانی‌ها هستند.

وادی سرسبز و دشت‌های حاصلخیز اطراف دریاچه ارومیه اکنون در معرض طوفان‌های نمک قرار گرفته و سلامتی انسان‌ها در معرض خطر قرار گرفته است.

بررسی اجمالی

اهداف توسعه پایدار (SDG) ذهنیت آذربایجان را تشکیل می دهد، اما در استان های آذربایجانی که تحت سلطه ایران قرار گرفته‌اند چگونه می‌توان از این اهداف سخن گفت؟ منافع ملت‌های غیرفارس در مطالبه همه اهداف توسعه پایدار است. لکن، مقامات ایرانی آذربایجانی‌ها را از حرکت در راستای: SDG1 (رفع فقر)، SDG2 (رفع گرسنگی)، SDG3 (سلامت/ رفاه خوب)، SDG4 (آموزش با کیفیت)، SDG5 (برابری جنسیتی)، SDG6 (آب پاک)، SDG7 (انرژی مقرون به صرفه/پاک)، SDG8 (کار/اقتصاد مناسب)، SDG9 (نوآوری/زیرساخت صنعت)، SDG10 (کاهش نابرابری)، SDG11 (شهر/ جوامع پایدار)، SDG12 (مصرف/تولید مسئولانه) محروم کرده اند. برای آذربایجانی‌های ایران، این‌ها به مثابه ویژگی‌های یک دنیای خیالی به نظر می‌رسند. در ایران نمی توان در مورد راهکارهای حل مشکلات از طریق تصمیم‌گیری مشارکتی بحث کرد، ولی راه برای نمایندگان مجلس ایران در ایراد انتقادات مبهم و بی‌سرانجام باز است!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *