جمعه , ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

رنج تحصیل به زبان فارسی، برای کودکان غیرفارس

زبان در ساده‌ترین تعریف خود که از سوی زبان‌شناسان مطرح شده، ابزاری برای ارتباط است. اگر این تعریف با ساده‌انگاری مورد ملاحظه قرار گیرد، این نتیجه حاصل خواهد شد که با هر زبانی می‌توان این کنش ارتباطی را محقق نمود و فرقی نمی‌کند چه زبانی را برای برقراری ارتباط انتخاب کنیم. لکن اگر در خصوص ماهیت کنش‌های ارتباطی و جایگاه بی‌بدیل زبان مادری در ایفای این نقش تحقیق کنیم متوجه خواهیم شد که زبان چیزی بیشتر از یک ابزار ساده برای ارتباط است.
به دلیل همین اهمیت فوق‌العاده زبان است که موضوع زبان از دیرباز موضوع اندیشه بشر واقع شده است و از متون اساطیری و دینی گرفته تا زبده‌ترین فیلسوفان قرن بیستم سعی در تبیین جایگاه زبان و واکاوی ماهیت آن داشته‌اند. از نگاه فلسفی، زبان چیزی است که به واسطه آن ما با خود و محیط پیرامون خود آشنا می‌شویم. به عبارت ساده‌تر زبان نه فقط ابزار ارتباطی بلکه ابزار شناخت و هویت‌یابی است.
البته، دامنه اندیشه‌ورزی‌ در باب زبان به فیلسوفان هم ختم نمی‌شود، بلکه موضوع “زبان و هویت” دستمایه اندیشه‌ورزی جامعه‌شناسان و موضوع “شناخت” دستمایه پژوهش‌های سایکالینگویست‌ها و متخصصین حوزه روانشناسی آموزشی قرار می‌گیرد. از منظر جامعه‌شناسی، زبان به عنوان یک عنصر پیونددهنده درون‌گروهی و در عین حال به عنوان یک عنصر متمایز کننده یک گروه انسانی از سایر گروه‌ها در تعریف هویت انسان مدرن جایگاه غیرقابل انکاری دارد.
در نهایت چنانکه اشاره کردیم، از دیدگاه سایکالینگویست‌ها و متخصصین حوزه روانشناسی آموزشی، فرایندهای ادراکی در زبان و به واسطه زبان صورت می‌پذیرند. تحقیقات فراوان صورت‌پذیرفته در این حوزه حاکی از آن است که هیچ زبانی نمی‌تواند در فرایندهای ادراکی و شناختی جایگزین زبان مادری شود. به عبارت ساده‌تر، کودک، جهان و مفاهیم را در زبان مادریش بهتر درک می‌کند و از این منظر هیچ زبانی نمی‌تواند، به تمام معنی کلمه، جایگزین زبان مادری شود.
با این مقدمه کوتاه، بدون تمرکز بر مباحث تئوریک، قصد داریم به رنج کودکانی بپردازیم که در محیط زبانی غیرفارس به دنیا می‌آیند و به محض ورود به مدرسه مجبورند مجبورند با زبانی آموزش ببینند که در گهواره نیاموخته‌اند. کودکانی که بنا به اعتراف وزیر اسبق آموزش و پرورش ایران حدود هفتاد درصد دانش‌آموزان در ایران را تشکیل می‌دهند. کودکانی که تا بدو ورود به مدرسه فرایندهای ادراکی و شناختی در وجود آنها بر پایه زبان مادری شکل گرفته ولی با ورود به سیستم آموزشی تک‌زبانه ایران با مشکل ادراکی و شناختی مواجه می‌شوند. مشکلی که هر از چندگاهی، در سخنان مسؤولین وزارتخانه آموزش و پرورش ایران و یا پژوهشگران حوزه تعلیم و تربیت، مورد اشاره قرار می‌گیرد ولی به جای پیدا کردن راه حل منطقی برای آن، طبق عادت معمول، به سراغ پاک کردن صورت مسأله می‌روند.
در واقع، تصویب و اجرای “طرح بسندگی زبان فارسی” بیش از آنکه تلاشی برای حل مشکل کودکان غیرفارس باشد، به نوعی پاک کردن صورت مسأله بود. در حالیکه، بنا به پژوهش‌های متخصصین حوزه روانشناسی آموزشی، کودکان دو زبانه در فرایندهای ادراکی و شناختی بسیار موفق‌تر از کودکان تک‌زبانه ظاهر می‌شوند، برنامه‌ریزان آموزشی جمهوری اسلامی ایران به جای بهره‌برداری از ظرفیت زبان مادری و دو زبانگی در نظام آموزشی به دنبال زدودن زبان مادری از ذهن و روان کودک و تحمیل زبان فارسی در یک سیستم آموزشی تک زبانه به آنها هستند.
هرچند، از لحاظ علمی، تصویب و اجرای “طرح بسندگی زبان فارسی” غیر عالمانه‌ترین نحوه برخورد با موضوع زبان مادری در ایران تلقی می‌شود. با این حال، نباید فراموش کرد که دغدغه اصلی مجریان این طرح، علی‌رغم ادعاهای به ظاهر علم‌گرایانه آنها، برخورد عالمانه با موضوع مزبور نبود. چون همانگونه که اشاره کردیم از نظر علمی زبان مادری نه یک تهدید آموزشی بلکه یک فرصت بی‌نظیر آموزشی تلقی می‌شود.
با این توصیفات نباید فریب ادعاهای به ظاهر عالمانه مجریان “طرح بسندگی زبان فارسی” را خورد و دغدغه واقعی و نیت پنهانی آنها را باید در جای دیگر جستجو کرد. واقعیت این است که تصویب و اجرای “طرح بسندگی زبان فارسی”، نه یک رویکرد آموزشی صِرف و نه یک راهکار علمی برای حل مشکل آموزشی کودکان غیرفارس‌زبان، بلکه یک رویکرد سیاسی در راستای تضعیف بیش از پیش زبان مادری، تحمیل بیش از پیش زبان فارسی به کودکان غیرفارس‌زبان و اجرای بیش از پیش سیاست آسیمیلاسیون زبانی بود. به تعبیر دیگر، این طرح غیرعالمانه و حتی ظالمانه آخرین سنگر زبان مادری در ایران یعنی کنج خانه‌های خانواده‌های غیرفارس‌زبان را نشانه گرفته‌است و هدفش نابودی کامل زبان‌های مادری در ایران در یک بازه زمانی نه چندان طولانی است.
تصویب و اجرای “طرح بسندگی زبان فارسی”، بسیاری از خانواده‌های غیرفارس‌زبان در ایران را مجبور خواهد نمود که حتی در محیط خانواده با کودکان خویش به زبان غیرمادری صحبت نمایند تا مبادا کودکشان در فردای ورود به مدرسه از عهده این آزمون برنیاید و در ورود به مدرسه با مشکل مواجه شود. فارغ از تأثیرات روانی این شیوه برخورد با کودک در محیط خانواده، که در نوع خود بسیار مهم و قابل بررسی است، همانگونه که اشاره کردیم این امر موجب از دست رفتن آخرین سنگر حفظ زبان مادری در ایران خواهد شد. از این رو باید بپذیریم که تصویب و اجرای “طرح بسندگی زبان فارسی” یکی از بارزترین نمونه‌های نژادپرستی زبانی در ایران است و هدف نهایی آن ریشه‌کن کردن زبان‌های مادری و تحمیل همه‌جانبه زبان فارسی در این کشور است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *